جدول جو
جدول جو

معنی ظاهر علوی - جستجوی لغت در جدول جو

ظاهر علوی
(هَِ)
احمد بن علی بن العمر بن محمد بن عبدالله ، ابوعبدالله العلوی الحسینی. نقیب علویان به بغداد. وی حدیث بسیار استماع و روایت کرده است و به قول ابن اثیر مورخ مشهور از نیکان بغداد بود و هم بدانجا وفات یافت (569 هجری قمری). رجوع به الاعلام زرکلی چ مصر ج 1 ص 51 و کامل التواریخ ابن اثیر چ مصر ج 6 ص 185 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هَِ رِ عَ لَ)
معروف به میرزا طاهر علوی. درتذکرۀ نصرآبادی شرح حال وی بدینسان آمده است: جوان قابل صالحی است. در تحصیل سعی کرد. شعرش این است:
امشبم چون شیشۀ می دل ز تنهائی پر است
همچو ساغر همدمی کو تا دلی خالی کنم.
(تذکرۀ نصرآبادی ص 374)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
ابن محمد بن صالح بن ثابت الانصاری العدوی. وی مردی تهیدست و نیکوکار بود و نظمی نیکو داشت و شیخ ابوحیان از وی اخذ روایت کرده است. از اوست:
تمیس فتخجل الاغصان منها
و تزری فی التلفت بالغزال
و تحسب بالازار لقد تغطت
و قد ابدت به کل الجمال
سلوها لم تغطی البدر تیها
و تسمح للنواظر بالهلال
و لم تصلی الحشا بالعتب نارا
و فی الفاظها برد الزلال.
رجوع به الدّرر الکامنه چ حیدرآباد ج 2 ص 233 شود
لغت نامه دهخدا